99/1/10 ــ نیاسرما اینجا به اینترنت دسترسی نداریم. زهرا، امید و مهرشاد؛ گاه به گاهی وصل میشدند. دو سه قسمتی از سریال پایتخت را دانلود کردند برای سامان که با هم دیدیم. فیلم دلشدگان از زندهیاد عل, ...ادامه مطلب
کاشان ـ 99/1/14 غروبی، دمی به خیام زده بودم. بعد نرمانرم رفتم فروشگاه، بستنی بخرم. اِِبی میخواند. وقتی کارت کشیدم، از خانم فروشنده تشکر کردم. گفتم: «ممنون که ابی گذاشتهاید. صداهای خاموش سرزمین را.» حالم خوش بود، خوشتر شدم. صدا.. فروغ به شادیت! «تنها صداست که میماند.», ...ادامه مطلب
نوشتن یادداشتهای روزانه و پرداختن به آنات هم عصران، در میان نویسندگان، مورخین، و سیاست مداران، ارج و قرب فراوانی داشته است. در ایران، به ویژه از دورهی قاجار، فراوانی از رجال علمی، ادبی و سیاس, ...ادامه مطلب
99/1/18این چند روزه، بیشتر تلخ و فروخفته بودهام و البته حالا بهترم. همیشه بهانهها و دلتنگیهای پیدا و پنهانی هست که ندانی با آن چه میبایست کرد. شک، تردید، دودلی از آنچه میکنی. از آنچه هستی، از آ, ...ادامه مطلب
29 /1/ 99«بی باده کشید بار تن نتوانم ... »شبی و آتشی و کنار آتش. روانی تن، روانم کرده و ذهنم در سیالیتی سبکبارانه، آدمها و روزها و روزگاران را به پیش میکشد تا همگی از خاطرم بگذرند. نه بیهمگی که, ...ادامه مطلب
31 /1/ 99 – نیاسراین چند روزی که نیاسر بودیم، دکتر مشهدی آمد و کتاب چراغان و آثار تاریخی کاشان را لطف کرد و برایم آورد. شبی با هم بودیم و نوشتِ بازار را تورقی کرد و بیست هفت هشت موردی درباره بخش , ...ادامه مطلب
1/2/ 99 ـ کاشانلابد و بی شک، یکم اردیبهشت میبایست به یاد هشت کتاب و سپهری میبودم که بودهگی شعر و نگاهش جاریست. اما این شبها، شبهایی چند را با وصاف بیدگلی و کتاب چراغان گذراندم. به قول مولف؛ «ک, ...ادامه مطلب
آدینه 16/ 12 / 98نوشتن یادداشتهای شبانهام را پس سالها از سر میگیرم. به تقریب دهسالی میشود که ننوشتهام. نمیدانم دنبالهای در پی خواهد داشت یا نه. آنچه هست این است که خلوتی دست داده برای خلوت ک, ...ادامه مطلب
یکشنبه هجدهم اسفند نود و هشت/ نیاسرساعت یازده و نیم شب است از روزی که روز پدر نامیده میشود. و لابد، بیرون از من، دو تن برادرانم و نیز بسیارانی، این روز را با غمی پنهان در خود، گذراندهاند در غیاب, ...ادامه مطلب
پنجشنبه 12/22/ 98 ـ کاشانچندروزی است آمدهایم کاشان. اوضاع هیچ خوب نیست. نزدیک نود نفر فوتی و هزار و اندی نفر درگیر شدهاند. این دو روزه به اجبار آخر سال و تسویه طلبهای اندک برجای مانده و واریز حقوق, ...ادامه مطلب
جمعه 98/12/23 – کاشانصبح جمعه ای، پس مدتها که دوربین کوچک HERO4 کنار مانده بود، بیرونش کشیدم. خوش خوشک سه ساعتی طول کشید تا شارژ شود. نان و پنیری و چای و پوشیدن لباس و دوچرخه را برداشتم آمدم بیرو, ...ادامه مطلب
یکشنبه 98/12/25 – کاشاناین دو روزه، به رفت و آمد توی شهر گذشت. خرده کارهای ضروری را انجام دادیم. کم کم بساطمان را جمع کنیم برویم باغچهی کوچک نیاسرمان. در این فاصله که متن را در صفحه بوم و بر جانم, ...ادامه مطلب
شرح سفر تابستانهای است از کاشان به قزوین و الموت و از آن جای به پیچهبن و سلمبار و تنکابن و رامسر. و برگشت از چالوس و کندلوس به نیاسر و کاشان. روایتی از روزهای رفته در پایان تیرماه و آغاز امرداد ه, ...ادامه مطلب
شرح سفر تابستانهای است از کاشان به قزوین و الموت و از آن جای به پیچهبن و سلمبار و تنکابن و رامسر. و برگشت از چالوس و کندلوس به نیاسر و کاشان. روایتی از روزهای رفته در پایان تیرماه و آغاز امرداد ه, ...ادامه مطلب
شرح سفر تابستانهای است از کاشان به قزوین و الموت و از آن جای به پیچهبن و سلمبار و تنکابن و رامسر. و برگشت از چالوس و کندلوس به نیاسر و کاشان. روایتی از روزهای رفته در پایانِ تیرماه و آغاز امرداد, ...ادامه مطلب