بوم و بر

متن مرتبط با «شعر چایی با طعم خدا» در سایت بوم و بر نوشته شده است

یادداشت های شبانه / فاصله گذاری اجتماعی !

  •  99/1/10 ــ  نیاسرما این‌جا به اینترنت دسترسی نداریم. زهرا،‌ امید و مهرشاد؛ گاه به گاهی وصل می‌شدند. دو سه قسمتی از سریال پایتخت را دانلود کردند برای سامان که با هم دیدیم. فیلم دل‌شدگان از زنده‌یاد عل, ...ادامه مطلب

  • یادداشت های شبانه

  •  99/1/18این چند روزه، بیشتر تلخ و فروخفته بوده‌ام و البته حالا بهترم. همیشه بهانه‌ها و دلتنگی‌های پیدا و پنهانی هست که ندانی با آن چه می‌بایست کرد. شک، تردید،‌ دودلی از آنچه می‌کنی. از آنچه هستی، از آ, ...ادامه مطلب

  • با همگی

  •   29 /1/ 99«‌بی باده کشید بار تن نتوانم ... »شبی و آتشی و کنار آتش. روانی تن، روانم کرده و ذهنم در سیالیتی سبکبارانه، آدم‌ها و روزها و روزگاران را به پیش می‌کشد تا همگی از خاطرم بگذرند.  نه بی‌همگی که, ...ادامه مطلب

  • یادداشت های شبانه

  •   31 /1/ 99 –  نیاسراین چند روزی که نیاسر بودیم،‌ دکتر مشهدی آمد و کتاب چراغان و آثار تاریخی کاشان را لطف کرد و برایم آورد. شبی با هم بودیم و نوشتِ بازار را تورقی کرد و  بیست هفت هشت موردی درباره بخش , ...ادامه مطلب

  • شبانه‌ای چند با وصاف ببدگلی

  •   1/2/ 99 ـ کاشانلابد و بی شک،‌ یکم اردیبهشت می‌بایست به یاد هشت کتاب و سپهری می‌بودم که بوده‌گی شعر و نگاهش جاریست. اما این شب‌ها، شب‌هایی چند را با وصاف بیدگلی و کتاب چراغان گذراندم. به قول مولف؛ «ک, ...ادامه مطلب

  • یادداشت‌های شبانه / به روشنای زمین

  •  آدینه 16/ 12 / 98نوشتن یادداشت‌های شبانه‌ام را پس سال‌ها از سر می‌گیرم. به تقریب ده‌سالی می‌شود که ننوشته‌ام. نمی‌دانم دنباله‌ای در پی خواهد داشت یا نه. آنچه هست این است که خلوتی دست داده برای خلوت ک, ...ادامه مطلب

  • یاداشت‌های شبانه / روز پدر

  •  یکشنبه هجدهم اسفند نود و هشت/  نیاسرساعت یازده و نیم شب است از روزی که روز پدر نامیده می‌شود. و لابد، بیرون از من، ‌دو تن برادرانم و نیز بسیارانی، این روز را  با غمی پنهان در خود، گذرانده‌اند در غیاب, ...ادامه مطلب

  • یادداشت‌های شبانه

  •  پنجشنبه 12/22/ 98 ـ کاشانچندروزی است آمده‌ایم کاشان. اوضاع هیچ خوب نیست. نزدیک نود نفر فوتی و هزار و اندی نفر درگیر شده‌اند. این دو روزه به اجبار آخر سال و تسویه طلب‌های اندک برجای مانده و واریز حقوق, ...ادامه مطلب

  • یادداشت‌های شبانه / فزون‌تر از قفل‌ها

  •  جمعه 98/12/23 – کاشانصبح جمعه ­ای،‌ پس مدت‌ها که دوربین کوچک HERO4  کنار مانده بود، بیرونش کشیدم. خوش خوشک سه ساعتی طول کشید تا شارژ شود. نان و پنیری و چای و پوشیدن لباس و دوچرخه را برداشتم آمدم بیرو, ...ادامه مطلب

  • یاداشت‌های شبانه

  •  یکشنبه 98/12/25 – کاشاناین دو روزه، به رفت و آمد توی شهر گذشت. خرده کارهای ضروری را انجام دادیم. کم کم بساط‌مان را جمع ­کنیم برویم  باغچه‌ی کوچک نیاسرمان. در این فاصله که متن را در صفحه بوم و بر جانم, ...ادامه مطلب

  • سفر در حوالی البرزکوه / بخش ششم / پیچه بن به سلج انبار

  •   شرح سفر تابستانه‌‌ای است از کاشان به قزوین و الموت و از آن جای به پیچه‌بن و سلمبار و تنکابن و رامسر. و برگشت از چالوس و کندلوس به نیاسر و کاشان. روایتی از روزهای رفته در پایان تیرماه و آغاز امرداد ه, ...ادامه مطلب

  • سفر در حوالی البرزکوه / بخش هفتم / سلج انبار

  •   شرح سفر تابستانه‌‌ای است از کاشان به قزوین و الموت و از آن جای به پیچه‌بن و سلمبار و تنکابن و رامسر. و برگشت از چالوس و کندلوس به نیاسر و کاشان. روایتی از روزهای رفته در پایان تیرماه و آغاز امرداد ه, ...ادامه مطلب

  • سفر در حوالی البرزکوه / بخش هشتم / سلج انبار به تنکابن و رامسر

  •   شرح سفر تابستانه‌‌ای است از کاشان به قزوین و الموت و از آن جای به پیچه‌بن و سلمبار و تنکابن و رامسر. و برگشت از چالوس و کندلوس به نیاسر و کاشان. روایتی از روزهای رفته در  پایانِ تیرماه و آغاز امرداد, ...ادامه مطلب

  • میراث بانِ سیلک

  •   نامه‌ا‌ی سرگشاده به شورای شهر و کمیته نام‌گذاری معابر کاشانصبح که خورشید از کرانه‌ی شرقی زمین بردمد، هشتم آبان‌ماه یک هزار و سیصد و نود و هشت است. و از هزاران اتفاق، یکی هم در عصرگاه این روز، نکوداش, ...ادامه مطلب

  • مردی که دوست می داشت نامش تقی باشد.

  •       مهرماه سالی پیش، افزون از هزار جلد کتاب به کاشان اهداء شد. عبدالرحیم جعفری،‌ دوست می‌داشت کتابخانه و مرکزی فرهنگی به نام نامی میرزاتقی‌خان امیرکبیر در کاشان ‌گشایش یابد. میسر نشد و او هزار و دویست جلد از کتاب‌هایش را به همراه کتابخانه چوبی‌اش در آپارتمان داستو به کاشان بخشید. به موزه و کتابخانه‌ی منوچهر شیبانی. و امروز، عبدالرحیم جعفری،‌ موسس و بنیانگذار انتشارات امیرکبیر درگذشت. جعفری که از نوجوانی با پادووی کتاب و کارگری در چاپخانه‌های پایتخت، فعالیت‌ش را در عرصه‌ی نشر آغاز کرده بود، ‌توانست تا پیش از انقلاب، بزرگترین چاپخانه‌ی خص,مردی که حامله شد,مردی که زیاد میدانست,مردی که گیلاسهایش را خورد,مردی که موش شد,مردی که اسب شد,مردی که لب نداشت,مردی که میخندد,مردی که باردار شد,مردی که زن شد,مردی که اسب شد دانلود ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها