دشت‌هایی چه فراخ

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

     

     

    کهن باغ شهر نیاسر، مانده از تاریخی هزاران ساله، در کناره‌ی غربی کاشان را، می‌توان به دلایل بسیاری دوست داشت. چشمه‌ و آبشار، چارتاقی و غارهایی مانده از دورانی دیرین،‌ بافتی تاریخی و معمارانه که با تنیدگی در باغ و راغ، چشم‌نوازانه، شکوه طبیعت و دست ساخته‌های انسانی را به نمایش می‌گذارد. هنوز از تماشایی‌ترین و دلپذیرترین‌های منطقه‌ی کاشان بشمار می‌آید.

     

     

     

     

    شمار فراوانی از مردمان، هرساله به تماشای آن پا در رکاب سفر می‌‌گذارند. اگرچه یادمان رفته که تخریب طبیعت و چشم‌اندازهای طبیعی آن، تخریب ناجوانمردانه سنگ و کوه، دست اندازی بی‌رویه به عرصه‌های تاریخی‌اش، بی‌شک چیزی برای تماشای آیندگان برجای نخواهد گذاشت. فقدانی که بهانه‌ی این نوشتار می‌شود.

    در ده‌های متاخر، حضور حداکثری ماشین و تغییرات اجتنباب ناپذیر ـ یا اجتناب پذیرـ آن ، فراوانی از تغییر را بر پیکره زیست‌بوم‌های برآمده از تاریخ و طبیعت،‌ تحمیل کرده است. بسیاری از باغ و راغ، کوی و برزن، کوچه و گذر، آرام آرام تخریب شده و جای‌جای‌ آن را بناهایی ناهمگون با طبیعت و صرفن آسان ساخت، در برگرفته است. باغ شهر تاریخی نیاسر نیز از این گزند دور نمانده و روز پسین روز، شب پسین شب، آهسته و آرام، از باغ و راغ و درخت‌هایش کاسته شده و دامنه‌ها و دشت‌های زیبا و دلبرانه‌اش تخریب می‌شود.

      بلند مرتبه سازی، استفاده از مصالح ناهمگون، استفاده بی‌رویه از شیروانی و سقف‌های کاذب، فرارَوی و دست اندازی به عرصه‌های طبیعی، دامنه و کوه و دشت، اهم این آسیب‌ها به شمار می‌آید.  متاخرترین این اتفاقات را دست اندازی و ساخت و ساز بی‌رویه در دشت‌ها و مزارع نیاسر می‌توان ‌دانست؛ از جمله دشت بنار. و نیز منطقه‌ی گیلانه.

    دشت بنار، ‌در غربی‌ترین بخش نیاسر، قرار گرفته و با کوشش‌های بسیار پیشینیان، از سرسبزیترین و آبادترین مناطق آن بشمار می‌آید. هنگامی که از جاده‌ی غربی نیاسر به سوی محله‌ی تالار و چارتاقی می‌روید، باغ‌های بی‌‌حصار این دشت،‌ چشم‌های شما را خیره می‌کند. خیره می‌کند به خلقت دست‌های هنر وَرزانه کشاورزان و باغ‌داران کهنسال نیاسری. گیلانه نیز در شرق نیاسر،‌ محله‌ی روداب را به محله‌ی نو،‌ پیوند می‌دهد. باغ‌‌هایی که می‌رود درختانش به ‌بهانه‌ی کم‌آبی قطع شوند.و تیغ تیز لودرها و بلدوزرها،‌ پیکره‌اش را درهم نوردند.  زمین‌هایی بشوند پاره پاره که در هر پاره‌اشان آهن و فولاد، میله‌گرد و بتن، سر برآورند از آن  به جای لاله‌های سرخ‌‌، به جای سبزه و درخت.  

     

     

    متاسفانه توسعه‌‌ی فیزیکی شهرهای ایرانی، در دهه‌های اخیر و اکنون، شهرهای ایرانی را از هویت خود و داشته‌هایشان تهی می‌کند. اتفاقی که نه تنها در نیاسر، که در قمصر و برزک،‌ آران و بیدگل، که در کاشان بزرگ نیز رخ می‌دهد! چونان فراوانی از دیگر شهرهای این سرزمین. برعکس آنچه در بلاد کفر در غربا غرب زمین،‌ می‌بینیم و می‌خوانیم که شهری، پنجاه سال پیش، در مثال،‌ پنج‌هزار شهرنشین داشته است. اکنون نیز کمابیش، همین جمعیت را دارد و شاید چند دهه بعد نیز چنین باشد. شهروندان آن شهر، هیچ احساسی دال بر عقب ماندگی یا عدم توسعه در خویشتن خویش یا شهرشان ندارند. اما مای مای ایرانی معاصر، مدام بر طول و عرض شهرها و خیابان‌هامان می‌افزاییم و براین گمانیم که فربه شدن را به مثابه توسعه‌یافتگی بدانیم. بی‌گمان نگاه شهرسازانه‌ بازتعریف صحیحی از توسعه را پیش روی خود باید بنهد و در اجرای آن بکوشد. از این میان،‌ هنوز امید می‌دارم شهریاران و شهرواندان نیاسری، الگوی مناسب توسعه‌ی نیاسر را دریابند. طرح‌هایی مطالعاتی متعددی در گذشته‌ی نیاسر مکتوب شده و با نگاهی طبیعت مدارانه، می‌توان از ناداشتگی فرداهای این باغ شهر تاریخی، پیش‌گیری کرد.           

    به تعبیر سپهری عزیز: « کوه‌هایی چه بلند / دشت‌هایی چه فراخ / در گلستانه چه بوی علفی می‌آمد...» گلستان‌های نیاسر، باغ و راغ و خانمانش آباد بماند. آباد به مثابه آبادی، آبادی‌ای برآمده از حرمت‌گذاری به آب و خاک و درخت. آن گونه که نیاکان این سرزمین در فرهنگ هزاران ساله‌ی خود پروانده بودند. آن گونه که شاعر این دیار سرود: « می‌‌دانم سبزه‌ای را بکنم خواهم مرد.» امید برگابرگ درخت و دشت را نگاه‌بان باشیم.

                                       

     

    بوم و بر...
    ما را در سایت بوم و بر دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : 8boomvabar7 بازدید : 143 تاريخ : دوشنبه 20 اسفند 1397 ساعت: 23:02